طفلی به روی دست پدر پا گرفت و رفت

مانند مرد حق خودش را گرفت و رفت

 

منت کشیدن پدرش را نداشت تاب

از دست تیر آب گوارا گرفت و رفت

 

تنها پسر به درد پدر گوش داد و تیر

تا نشنود، به گوش علی جا گرفت و رفت

 

روی گلوی خود با سه شعبه ای

بر لوح غربت پدر امضا گرفت و رفت

 

چیزی نگفت دم نزد و ناله ای نکرد

سر را چو پیر طایفه بالا گرفت و رفت

 

مردانه روی پای خودش ایستاده بود

مانند مرد، حق خودش را گرفت و رفت



موسی علیمرادی


پایگاه شعر پدر ,خودش ,حق ,مرد ,روی ,نزد ,گرفت و ,خودش را ,را گرفت ,حق خودش ,دم نزدمنبع

آخرین ققنوس

دلنوشته

شعلهء شیرین

شد چو خرگاه امامت چون صدف

جهان از نگاه تو زیباتر است

فصل صبوری

سند غریبی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سی ام پانک نیوز دانشگاه الزهرا بابل وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی | یونس صادقی خرید آنلاین ترازو دیجیتال شاخسار موزیک : سایت دانلود آهنگ جدید ایرانی تم زیبایی فروش آنلاین قطعات بسترن مشاور شهر اردبیل سایت تفریحی و سرگرمی هانی مد روش های خرید اینترنتی ساک لوازم نوزاد