مانند مردان از کسی پروا نمی‌کرد

از تشنگی لَه می‌زد و لب وا نمی‌کرد

 

می‌خواست تا حیثیّتِ باران نریزد

دیگر برای آب، دست و پا نمی‌زد

 

هر جا که چشمش رفت دنبالِ عمویش

تصویر صحرا آب می‌شد روبه‌رویش

 

می‌شد بفهمی سخت دلخُور بود از آب

اصلاً نمی‌دانی، دلش پُر بود از آب

 

می‌خواست از گهواره برخیزد، نمی‌شد

«خود را به هر راه و دری می‌زد» نمی‌شد

 

می‌خواست برخیزد زِره بر تن بپوشد

چون چشمه‌ای از سینه‌یِ صحرا بجوشد

 

حیدر ببین، حیدر ببین، شش ماهه شیری

زهرای پیغمبر ببین، شش ماهه شیری

 

حرفی نمی‌زد با کسی بعد از عمویش

انگار می‌خشکید دنیا در گلویش

 

زُل زد به چشمان پدر، با چشم آبی

نی ناله می‌زد در هوایِ بی‌ربابی

 

تنها امیدش داد و بیداد است و شور است

ماهیِ معصومی که از دریا به دور است

 

پَرپَر زد و پَرپَر شد و پروا نمی‌کرد

حتّی به روی گریه هم لب وا نمی‌کرد

 

«. شوری به پا می‌شد به صحرا‌های و هَی بود

تا ساعتی دیگر سرِ طفلی به نی بود»[1]



 

[1]1. بعضی از کتب معتبر مضمون این بیت را تأیید نمی‌کنند.





قادر طراوت پور


پایگاه شعر ببین، ,صحرا ,وا ,می‌شد ,لب ,ماهه ,شش ماهه ,ببین، شش ,بود از ,لب وا ,از دریامنبع

آخرین ققنوس

دلنوشته

شعلهء شیرین

شد چو خرگاه امامت چون صدف

جهان از نگاه تو زیباتر است

فصل صبوری

سند غریبی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ggsitgreat بهمن کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. بهترین سایت قیمت لوازم یدکی گریدر کوماتسو تخفیف ویژه قیمت لوازم یدکی گریدر کوماتسو ملی فیلم اباذر آبادگر فروشگاه معرفی اجناس قیمت لوازم یدکی گریدر کوماتسو