غنچه شش ماهه ای که بار ندارد

چیدنش آنقدر افتخار ندارد

 

زود خزان شد گلی که در همه عرش

تجربه ی دیدن بهار ندارد

 

کار خودش را برای غربت من کرد

او که نیازی به کارزار ندارد

 

تشنه ی یک جرعه بود، تیر نمی خواست

حنجر خشکی که اختیار ندارد

 

نازکی این گلوی سوخته تاب_

_تیر نه! شمشیر شعبه دار ندارد

 

کار ابالفضل را سه شعبه اگر ساخت

حجم گلوی تو جای خار ندارد

 

حداقل کم کنید هلهله ها را

کشتن شش ماهه که هوار ندارد

 

کاش کسی هم به نیزه دار بگوید

نیزه از این طفل انتظار ندارد



محمد علی بیابانی


پایگاه شعر ی ,تیر ,بهار ,گلوی ,دار ,شش ,شش ماهه ,جای خار ,تو جای ,ساختحجم گلوی ,خار ندارد حداقلمنبع

آخرین ققنوس

دلنوشته

شعلهء شیرین

شد چو خرگاه امامت چون صدف

جهان از نگاه تو زیباتر است

فصل صبوری

سند غریبی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کامپیوتریا Alis گلشن چت| چتروم گلشن |چت گلشن home appliance ارزانی فروشگاه محصولات همه چیز گیگ دی ال وبلاگ فروشگاه آرش زبانول