وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را

مردی که شکسته ست مصیبت کمرش را

 

پروانه به هم ریخته گهواره ی خود را

تا باز کند از پر قنداق پرش را

 

تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد

سخت است که پنهان بکند چشم ترش را

 

دور و برش آنقدر کسی نیست که باید

این طفل در آغوش بگیرد پدرش را

 

مادر نگران است خدایا نکند تیر

نیت کند از شیر بگیرد پسرش را

 

هم چشم به راه است که سیراب بیارند

هم دلهره دارد که مبادا خبرش را

 

افسوس از آن تیر وکمانی که گرفته ست

این بار سپیدی گلویی نظرش را



علی عباسی


پایگاه شعر چشم ,کند ,طفل ,راه ,پسرش ,را هم ,است که ,به راه ,چشم به ,کند از ,شیر بگیردمنبع

آخرین ققنوس

دلنوشته

شعلهء شیرین

شد چو خرگاه امامت چون صدف

جهان از نگاه تو زیباتر است

فصل صبوری

سند غریبی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر چی که بخوای خرید بهترین تله آبگیر استاندارد پارکت لمینت سایت تفریحی و سرگرمی تخفیف دونی خرید آنلاین پایه نوار چرخ خیاطی زر موزیک خرید و فروش انواع ریموت کنترل جرثقیل آنلاین محتاج عشق